شیوانا با دوتن از شاگردانش همراه کاروانی به شهری دور می رفتند. با توجه به مسافت طولانی راه و دوری مقصد ، طبیعی بود که بسیاری از مردان کاروان بدون همسرانشان و تنها سفر می کردند و وقتی به استراحتگاهی می... [بیشتر بخوانید]
آرتور اش قهرمان افسانه ای تنیس هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده، به بیماری ایدز مبتلا شد. طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش فرستادند. یکی از دوستداران ... [بیشتر بخوانید]
پسر زنی به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشت. بنابراین زن دعا می کرد که او سالم به خانه باز گردد . این زن هر روز به تعداد اعضاء خانواده اش نان می پخت و همیشه یک نان اضافه هم می پخت و ... [بیشتر بخوانید]
تو شهر بازی نشسته بودم واسه خودم با دوستام .یهو یه دختر کوچولو خوشگل اومد پیشم بهم گفت : آقا…آقا..تو رو خدا یه لواشک ازم بخر!! نگاش کردم …چشماشو دوس داشتم…دوباره گفت آقا..اگه ۴ تا بخری تخفیف هم بهت می... [بیشتر بخوانید]
روزی مرد کوری رویپلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو خوانده می شد: �من کور هستم لطفا کمک کنید.� روزنامه نگار خلاقی از کنار او می گذشت؛ نگاهی به او انداخت... [بیشتر بخوانید]
آیا شما عاشق گجت ها هستید؟ آیا صاحب یکی از آن ها هستید؟ آیا می می خواهید یکی از آنها را تهیه کنید؟ خوب این روزها آنقدر اخبار و خبرگزاری و بلاگ در مورد فن آوری (تکنولوژی) و محصولات آی تی، موبایل و تب... [بیشتر بخوانید]
از محاسن این سرویس این است که خودش به صورت اتوماتیک قیمت را در صورت تغییر در منبع، به روز می کند و در نتیجه اگر حتی چند ماه از نگارش شما بابت یک کالا گذشته و شما قیمت را نوشته باشید، کاربری که امروز ب... [بیشتر بخوانید]
مطمئنا برای شما نظرات بازدیدکنندگان وب سایت شخصی، شرکت و یا وبلاگ تان مهم است و می خواهید در موارد مختلفی از نظرهای آنها بهرمند شوید. [بیشتر بخوانید]
دم به اطراف نگاهی انداخت. حوّا را دید که از دور می آمد … سلانه سلانه دست ها را گذاشت پشت و به سمت حوّا رفت . « میدانی آدم ؟ اینجا اصلا چیز جالبی ندارد . دلم میگیرد » آدم لبخند زد و مشتش را سمت حوّا گر... [بیشتر بخوانید]
مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی “اتاق عمل”. چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح با لباس سبز رنگ از آن خارج می شود. مرد نفسش را در س... [بیشتر بخوانید]
زنگ آخر بود . از کلاس فرار کردم، از امتحان جبر! در گوشه ای از حیاط، خودم را گم و گور کردم. اما دلهره امتحان و جواب ندادن به سوالات جبر و نمره صفر … اکنون چند سال از آن روز می گذرد اما باز هم دلهره امت... [بیشتر بخوانید]
در زمان آغا محمد خان قاجار، شخصى از حاکم شهر خود که با صدر اعظم نسبت داشت، نزد صدر اعظم شکایت برد. صدر اعظم دانست حق با شاکى است گفت: اشکالى ندارد، مى توانى به اصفهان بروى. مرد گفت: اصفهان در اختیار پ... [بیشتر بخوانید]
یک مرد ۸۰ ساله میره پیش دکترش برای چک آپ. دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده : هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم دا... [بیشتر بخوانید]
یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟ ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن اومدن خونه باباشون! به جای لباس و ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخو... [بیشتر بخوانید]
پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت . بالاخره پرسید : – ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟ پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت : – درسته درباره ی ت... [بیشتر بخوانید]
دوره های در حال ثبت نام
ورود به جشنواره و دیدن تمام دوره ها
دورهی نخبهی طراحی و برنامه نویسی وب
دوره ی آموزشی 0 تا 100 php و mysql
آموزش برنامه نویسی برای نوجوانان دوره از راه دور و آنلاین
آموزش SEO